حکایت


 

 

یکی همی رفت که خری خرد . دوستی از او پرسید : به چه کاری؟ گفت: خر همی خرم. گفت : بگو انشاء الله . گفت : چه نیازی است. چه درهم در دست است و الاغ در بازار . وی بهر خرید خر برفت. طراری درهم های وی بربود . زمانی که باز می گشت، دوستش پرسید ، چنان کردی؟ گفت : درهم های من انشاء الله دزد بربود.


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: